سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نم نم باران
 
قالب وبلاگ

حتّی آنجا که می‌فرماید:«ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر، می‌فرماید و لذکرالله اکبر»4
یعنی اگر چه نماز یک فایده مهم و مطلوب برای سعادت انسان دارد و آن هم بازداشتن از گناه وز شتی است اما ذکر و یاد خدا که فایده دیگر نماز و هدف نماز است، بزرگتر و مهم تر است.5 پس در حقیقت نماز از مظاهر مهم ذکر الهی است. ذکر در مقابل نسیان و فراموشی مطرح می‌شود یعنی انسان چیزی را فراموش می کند یا چیزی را می‌داند ولی از آن غفلت می‌کند6 یا در عمل به لوازم دانسته هایش پای بند نیست و رفتارش به نحوی است که با رفتار کسی که آن چیز را فراموش کرده، یکسان است یعنی آثار به یاد آن چیز بودن در رفتار فرد ظاهر نشود.
حال که روشن شد«نماز» ذکر خوانده شده و ذکر بهترین چیزی است که خورشید بر آن می‌تابد باید پرسید که نماز قرار است چه معنایی را در نفس و قلب ما حاضر نماید؟
امام خمینی در آداب نماز می فرماید:
نماز، اجرای توحید است با بدن، برای رسانیدن توحید به قلب.
یک رمز تکرار در رکعات و دفعات نماز و اذکار آن همین مسأله است. تأثیر تلقین در چشانیدن معنا به قلب، قلبی که بر اثر اشتغال به دنیا سخت شده و ارتباط تنگاتنگ خود با خالق را از یاد برده با تکرار اذکار در نماز، آن هم با قیام به این امر با تمام قوای جسمانی و فکری، این غفلت را می‌شوید وسنگ دل را نرم می‌کند باید توجه داشت که در نماز تمام اعضاء و جوارح به حرکت واداشته می‌شود پا، دست، کمر، لب و…هر چقدر ما در امری بیشتر و جدی‌تر وارد شویم و هر چقدر قوای بیشتری از ما در آن امر مشغول به کار شود، تأثیری که بر جان و روح ما به جای می گذارد، عمیق تر و ماندگارتر خواهد بود.مثال مناسب، ریزش مداوم و با فشار آب آبشار بر سنگهای رودخانه است که به مرور زمان سبب سائیدگی سنگها و گاه حتی سوراخ شدن سنگ می‌شود، قلب ما، تحت تأثیر اشتغالات روزمره سخت و سنگین می‌شود و از جهت دیگر گناهان و ناپاکیها، قلب فرد را تیره و کدر کرده از لطافت و حق پذیری‌اش می کاهد. به وسیله فشار تکلیف نماز و ذکر و با تداوم و استمرار روزانه، آن حقیقت به تدریج و کم کم بر قلب تأثیر کرده و معارف و اعتقادات در قلب راسخ می‌گردد.8
رمز این که شیطان همت خود را صرف می‌کند که ما را از اصل نماز باز بدارد و یا روح توجه و حضور قلب را که رمز تأثیر تلقینات نماز است از ما سلب کند همین است، چون می‌داند که«نماز ستون دین ماست»9
وقتی ما به اذکار نماز مشغول می‌شویم مثل آب قلیل که در برخورد با آب کر، نجاستهایش برطرف می‌شود، مانند قطره کوچکی هستیم که با اتصال به ملکوت، عیوب و نقائصمان، برطرف شود.
قرآن کریم می‌فرماید:«و اقم الصلواه طرفی النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السئیات ذالک ذکری للذاکرین؛نماز را در دو طرف روز و ابتدای شب به پا دار.قطعاً نیکیها، بدیها را از بین می‌برد این تذکری است برای یاد آوردن.10
پیامبر اکرم(ص) نیز می فرماید: «نماز مانند چشمه آب گرمی در کنار سرای یک انسان است. که روزی 5بار در شبانه روز خود را در آن می شوید و دیگر آلودگی و پلیدی بر وجودش باقی نمی‌ماند».
از سوی دیگر، نماز، غذای روح است همانطور که بدن ما به غذا نیازمند است و این نیاز مستمر و تدریجی است و با یک بار تغذیه نیاز بدن برای همیشه برطرف نمی‌شود و اگر غذای مناسب نیاز بدن را برطرف نکندبدن با تغذیه از مواد غیر مفید دچار سوء تغذیه می گردد.
نیاز روح به ارتباط با خالق و اعلام نیاز به درگاه او و خاکسایی به پیشگاه با عظمت و کبریایی او نیز نیازی مستمر و همیشگی است. فطرت انسان نیازمند پرستش است و اگر این پرستش، این رابطه زنده و رو در رو با هستی بخش پروردگار و صاحب خویش را برقرار نکند، خلا این رابطه، خود را در جایی نشان می‌دهد یا انسان را دچار سرگشتگی و حیرت می‌کند و یا پرستشهای انحرافی باز می دارد که هرگز روح انسانی را سیراب نمی‌کند و به قول حضرت ابراهیم(ع)«انی لا احب الافلین»11 انسان، محدود و افول کننده را دوست نمی‌دارد. و خطر بزرگی که سر راه انسان قرار می گیرد، خود فراموشی و مسخ است:«نسوالله فانسیهم انفسهم؛خدا را فراموش کردند پس خداوند آنان را از یاد خودشان برد».12
لازم به ذکر است یکی از اهداف اصلی نماز، دور کردن انسان از کبر و خودبزرگ بینی است.13
نماز سبب ایجاد روح خشوع و تواضع در برابر حق وخالق هستی می‌شود و انسان را از استکبار و بزرگ طلبی نجات می‌دهد و به فلاح می رساند خداوند درقرآن می‌فرماید:«و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»14 و«قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون»15

1. المیزان، جلد1، صفحه337 به نقل از عده1.

2. المیزان، جلد1، صفحه335.

3. طه/14.

4. عنکبوت/45.

5. المیزان، ج16، صفحه141.

6. مفردات ذیل واژه.

7. ر.ک: صحیفه نور، ج صفحه امام خمینی و حائری شیرازی کتاب نماز.

8. فروغ کافی ـ جلد3، صفحه266 از حضرت رسول(ص)

9. هود/114.

10. انعام/76.

11. حشر/19.

12. فرض الله الصلاه تنزیهاً عن اشرک: بخشی از خطبه فدک حضرت زهرا(س)

13. غافر/27.

14. مؤمنون/1و2

پدیدآورنده: دکتر مریم حاج عبدالباقی


[ یکشنبه 90/10/18 ] [ 12:14 صبح ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

ذکر و دعا
حضرت امام محمد باقر (ع ) فرمودند:
یک روز مردی محضر مقدس آقا حضرت رسول (ص ) مشرف شد از وسوسه حدیث نفس و قرضی که برای او سنگین شده بود و از فقر و درویشی به آن حضرت شکایت کرد. حضرت رسول (ص ) به او فرمودند:
این ذکر را همیشه تکرار کن و بگو: تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَی الَّذی لایَمُوتُ وَ الْحَمْد ُلِلّهِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِی مَنَ الذُّلِ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً. آن مرد رفت .
چند روزی نگذشته بود که دوباره خدمت حضرت آمد و گفت : یا رسول اللّه ( عجب ذکری به من عنایت کردی ، دستت درد نکند)، خداوند متعال به برکت این ذکر، وسوسه را از من دور کرد وقرض مرا ادا نمود و مرا از درویشی و فقر نجات داد و توانگر فرمود.
داستانهایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب, ج1/ علی میر خلف زاده


[ یکشنبه 90/10/18 ] [ 12:6 صبح ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

به گزارش شیعه آنلاین، ساعاتی پیش یکی از نزدیکان حضرت آیت الله شیخ «حسین مظاهری» رئیس حوزه علمیه اصفهان و از مراجع عظام تقلید در تماسی تلفنی به خبرنگار شیعه آنلاین، جزئیات دقیق وضعیت جسمانی این عالم ربانی را بیان کرد.

آیت الله مظاهری

وی در این باره گفت: حضرت آیت الله مظاهری که اکنون در بیمارستان "دی" تهران بستری هستند، ساعت دو ظهر پنج شنبه مورد عمل جراحی قرار گرفت و به گفته پزشکان وی، حال ایشان اکنون کاملا مساعد و مستقر است.

این عضو نزدیک به رئیس حوزه علمیه اصفهان در ادامه افزود: حضرت آیت الله مظاهری پیش از این از بیماری قلب رنج می برده اما این بار علت انتقال ایشان به تهران و بستری شدن، مسأله بیماری قلبی ایشان نبوده بلکه معظم له از بیماری قند نیز رنج می برد و طی چند وقت اخیر ترمیم جراحت ایشان به دلیل بیماری قند، به طور طبیعی انجام نمی شد و به تشخیص پزشکان برای درمان به تهران منتقل شد.

گفتنی است در پی بیماری حضرت آیت الله مظاهری و انتقال وی به تهران، حجت‌‌الاسلام و المسلمین «محمّدی گلپایگانی» رییس دفتر مقام معظم رهبری روز گذشته (پنج شنبه) از ایشان‌ عیادت کرد و در جریان روند تکمیل درمان وی قرار گرفت.

قابل ذکر است رئیس حوزه علمیه اصفهان سه شنبه شب گذشته با بدرقه علما، برخی مسئولان استانداری اصفهان و مسئولان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان برای تکمیل روند درمان از بیمارستان الزهرا(س) به تهران اعزام شد.

شایان ذکر است حضرت آیت الله شیخ «حسین مظاهری» که اکنون 78 سال سن دارد، در سال 1312 هجری شمسی در شهر "تیران" از شهرستان ‌های استان اصفهان متولد شد. ایشان از شاگردان حضرات آیات عظام بروجردی، خمینی، محقق داماد، مرعشی نجفی و دیگر مراجع زمانه خود بوده است.

صبح روز جمعه نیز آیت الله «علی اکبر هاشمی رفسنجانی»، خانم «وحیددستجردی» وزیر بهداشت و درمان، «علی لاریجانی» رییس مجلس شورای اسلامی و حجة الإسلام شیخ «حسن صانعی» رییس بنیاد پانزده خرداد نیز برای عیادت، به دیدن حضرت آیت الله مظاهری رفتند.

عصر روز جمعه نیز «محمد باقر قالیباف» شهردار تهران، سید «حسن خمینی» نوه امام (ره)، سردار طلایی عضو شورای شهر تهران، و تعداد دیگری از مقامات کشورمان به عیادت این مرجع تقلید رفتند.

برای سلامتی این عالم ربانی قرائت میکنیم حمد وصلوات

اللهم صلّ علی محمد وآل محمد


[ شنبه 90/10/17 ] [ 9:17 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

اگر انسان توانست خود را نبیند و خدا را ببیند، تمام است
آیت‌الله قرهی : اگر انسان توانست خود را نبیند و خدا را ببیند، 100% غیب و آینده را هم میبیند؛ به شرطی که ابتدا بتواند به نفس و اعضای خویش مسلّط شود. ملّای نراقی می‌گفت: شما لقمه را رعایت کنید، من رؤیت وجود نازنین حضرت حجت را تضمین می‌کنم.

دعا کردن

ادامه مطلب...

[ شنبه 90/10/17 ] [ 9:6 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

 

آیا قتل شیخ فضل الله بدستور آخوند بود؟ شیخ فضل الله نوری
طبیعت انسان حکم می کند که از کسی که گرفتاری و بلایی را از ما رفع کرده یا چیزی به ما داده تشکر کنیم و کدام گرفتاری بزرگتر ازاستبداد و کدام عطا ارزشمند تر از آزادی؟ وآیا نقش آخوند خراسانی در رفع آن ام المراض و کسب این مادرِ دواها قابل انکار است؟ اما اگر تشکر نکردیم چرا ناسپاسی نمودیم و نمکدان شکستیم و او را در معرض رگبار تهمت قرار دادیم؟ به کدام مذهب است این؟ بایّ کتاب ام بأیة سنة؟

ادامه مطلب...

[ شنبه 90/10/17 ] [ 8:52 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

صلوات در سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله)

سؤال: پیامبر(صلى الله علیه وآله)کیفّیت فرستادن صلوات را چگونه بیان فرموده اند؟

جواب: بخارى و مسلم و همه محدثان از اهل تسنن روایت کرده اند که صحابه هنگام نزول آیه (إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً)، نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمدند و گفتند: به ما نشان بده که چگونه بر تو درود بفرستیم، ما نمى دانیم چگونه باید بر تو درود بفرستیم، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بگوئید:(اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ عَلى آلِ مُحَمَّد کَما صَلَّیْتَ عَلى إِبْراهیمَ وَ عَلى آلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ).و برخى این جمله را افزوده اند که حضرت فرموده است: بر من صلوات نا تمام نفرستید. گفتند: اى پیامبر خدا! صلوات نا تمام چیست؟ فرمود: این که بگوئید (اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد) و سکوت اختیار کنید. خدا کامل است و جز کامل چیزى را نمى پذیرد. همین باعث شده است که امام شافعى آشکارا بگوید: هر کس بر اهل بیت درود نفرستد; نمازش پذیرفته نیست. در سنن دار قطنى با سند وى از ابو مسعود انصارى آمده است که گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: هرکس نمازى بخواند و در آن بر من و خاندانم درود نفرستد; نمازش قبول نیست. ابن حجر در الصواعق المحرقه مى نویسد: دیلمى با سند خود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) آورده است: دعا به آسمان بالا نمى رود، مگر زمانى که بر محمّد(صلى الله علیه وآله) و اهل بیتش درود بفرستند. طبرانى در المعجم الأوسط از على(علیه السلام) آورده است که: هر دعایى نگه داشته مى شود تا زمانى که بر محمّد و آل محمّد درود بفرستند. پس از آن که از کتاب هاى صحاح اهل تسنن، چگونگى صلوات بر محمد و آل محمد را دانستیم و در یافتیم که اگر بنده اى در نماز خود بر محمد و آل محمد درود نفرستد خدا نماز او را نمى پذیرد، و نیز دانستیم که دعاى مسلمان به خدا نمى رسد تا آنکه بر محمد و آل او درود بفرستد; حال چرا عده اى صلوات را به صورت نا تمام مى آورند. و چون نام محمد(صلى الله علیه وآله) یاپیامبر(صلى الله علیه وآله) یا رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را مى آورند، فقط مى گویند «صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّم» و نامى از «آل محمد» نمى آورند؟! و حتى برخى، همان را هم آنقدر تند مى گویند و درهم مى شکنند که چیزى جز «صلّ و سلّم» از آن به گوش نمى رسد!! در کتاب هاى اهل تسنن این سخن پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است که بگوئید: «اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد» و آن را در زمان هاى حال و آینده و به صورت دعا و درخواست از خداوند بخوانید ولى باز هم تنها جمله «صلّى اللّه علیه و سلّم» را مى آورند که به صورت گذشته و خبرى است، و نامى از «آل» نمى آورند.(1)

1-اهل سنت واقعى، جلد 1، صفحه 220.



[ سه شنبه 90/10/13 ] [ 10:47 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

کیفیت صلوات

سؤال: چگونه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) صلوات بفرستیم؟ جواب: فرستادن درود بر والاترین انسان ها، عملى خدا پسندانه است که خداوند، خود بر این کار سبقت گرفته و فرشتگان را فرمان داده است که بر او درود بفرستند; چنان که مى فرماید: (إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىّ یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً)(1) «خدا و فرشتگان بر پیامبر درود مى فرستند. اى کسانى که ایمان آوردید بر او صلوات و سلام بفرستید». ذکر صلوات در هر زمان و در تمام حالات، امرى مستحب است و آیه مبارکه بدون آن که زمان و مکان خاصى براى آن تعیین کند، به آن فرمان میدهد، به خصوص هنگامى که انسان به هنگام اذان و یا خواندن قرآن نام او را بشنود یا بر زبانش جارى گردد. کیفیت صلوات بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، در حدیث عبدالرحمن بن لیلى، از کعب بن عجزه، از نبى مکرّم اسلام وارد و در صحیح ترین کتب حدیثى از نظر اهل تسنن، نقل شده است که به ترجمه بخشى از آن مى پردازیم: کعب بن عجزه: به پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کردیم، بر شما اهل بیت چگونه درود بفرستیم، در حالى که از کیفیت دادن سلام آگاهیم. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله): بگوئید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ عَلى آلِ مُحَمَّد، کَما صَلَّیْتَ عَلى إِبْراهیمَ وَ عَلى آلِ إِبْراهیمَ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، اللّهُمَّ بارِکْ عَلى مُحَمَّد وَعَلى آلِ مُحَمَّد کَما بارَکْتَ عَلى إِبْراهیمَ وَ آلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ.(2) از این بیان روشن مى شود که در موقع فرستادن صلوات، باید «آل محمد» را نیز ذکر کنیم تا صلوات کامل و موافق دستور رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شود. ابن حجر هیثمى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «براى من درود مقطوع نفرستید، عرض شد مقصود چیست؟ فرمود: نگویید: اللّهم صلّ على محمّد، و سکوت کنید، بلکه لازم است بگویید: اللّهم صلّ على محمّد و على آل محمّد».(3) (از این رو صلوات شیعه، صلوات کامل و مطابق است با روایت صحیح بخارى که اصح کتب حدیثى اهل تسنن است). البته شایسته است که پس از ذکر صلوات، جمله «کما صلّیت على إبراهیم و آل إبراهیم» گفته شود، ولى گاهى به جهت اختصار این جمله ترک مى شود، چنان که خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) در روایت دوم به آن بسنده فرمود. گذشته از این مى توان گفت جمله «کما صلّیت على إبراهیم و آل إبراهیم» جزء صلوات نیست، بلکه تعبیرى است براى تعلیم آن; یعنى همان طور که بر ابراهیم و آل او صلوات مى فرستید بر محمد و آل او نیز صلوات بفرستید، و این دو را از هم جدا نسازید.(4) 1-احزاب/56. 2-صحیح بخارى، جلد4، صفحه118، کتاب بدء الخلق و جلد6، صفحه27، باب تفسیر سوره احزاب و جلد7، صفحه 157، کتاب الاموات. 3-الصواعق المحرقه، صفحه 146. 4-گزیده راهنماى حقیقت، صفحه 172.




[ سه شنبه 90/10/13 ] [ 10:46 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

معنای شیعه

سؤال: واژه شیعه به چه معنایی است و از چه زمانی رواج یافته است؟ جواب: واژه شیعه در کتابهاى لغت به معنى پیرو، هوادار، حزب و دسته آمده است. این کلمه به همراه مشتقاتش هشت بار در قرآن در معانى لغویش به کار رفته و خداى متعال حضرت ابراهیم خلیل را از پیروان حضرت نوح معرفى کرده و مى فرماید: «و انّ منْ شیعته لابراهیم، إذْ جاءَ ربّه بقلب سلیم»[1]. شیعه در اصطلاح به پیروان حضرت امیر(علیه السلام) و اهل بیت پیامبر اطلاق مى گردد. در نیمه نخست قرن اوّل از پیروان و هواداران حضرت على(علیه السلام) با عنوان شیعة علیّ(علیه السلام) یاد مى شد و این لفظ در مقابل شیعة عثمان بود که به طرفداران عثمان اطلاق مى گردید. در أشعار و رجزهاى جنگ جمل و صفین اصطلاح «أنا على دین علىّ(علیه السلام)» و «أنا على دین عثمان» نیز به کار رفته است. کم کم در طول تاریخ لفظ شیعه با پیروان حضرت امیر(علیه السلام) مترادف گردید و واژه عثمانیّه بر هواداران عثمان و امویان اطلاق گردید.[2]
منابع 1. سوره صافات، آیه 83 - 84. 2. درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، مهدی فرمانیان، ص 19



[ سه شنبه 90/10/13 ] [ 10:44 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

مسأله سهو النّبى

سؤال: منظور از «سهو النّبى» که در برخى از روایات وارد شده است چیست؟ جواب: مجموع احادیثى که در این باره از شیعه و سنى روایت شده است از دوازده روایت تجاوز نمى کند.[1] متکلمان و فقیهان امامیه در این باره دو گروهند: الف. اکثریت آنان سهو را جایز ندانسته اند؛ از این گروه مى توان شیخ مفید، شیخ طوسى، خواجه نصیر الدین طوسى، محقق صاحب شرایع، شهید اول، علامه حلى و... را نام برد. از میان این گروه، متکلم و فقیه نامدار شیخ مفید بیش از همه اصرار ورزیده، و حتى رساله اى را در رد نظریه قائلان به جواز سهو بر پیامبر (ص) نگاشته است، و علاّمه مجلسى این رساله را در بحار الانوار نقل نموده است.[2] اینک نمونه هایى از آراى صاحب نظران یاد شده را در این باره نقل مى کنیم: 1. محقّق طوسى در تجرید الاعتقاد مى گوید: عصمت در پیامبر واجب است تا وثوق و اطمینان به گفتار او حاصل گردد، و نیز واجب است که پیامبر مرتکب سهو نگردد.[3] 2. علاّمه ى حلى در شرح کلام خواجـه مى گوید: سهـو بر پیامبـر جایز نیست تا این که در آنچه به تبلیغ آن مأموریت یافته است دچار سهو نگردد.[4] 3. محقق حلى در مختصر نافع مى گوید: حق این است که منصب امامت بالاتر از آن است که در عبادات مرتکب سهو گردد.[5] 4. علاّمه ى حلى در برخى از کتاب هاى فقهى خود در مسأله ى تکبیر در دو سجده ى سهو مى گوید: مخالفان به روایتى که ابو هریره از پیامبر روایت کرده است، استدلال نموده اند و آن این که پیامبر(ص) پس از سجده ى اول، تکبیر گفت و دوباره به سجده رفت، ولى این روایت از نظر ما نادرست است، زیرا سهو بر پیامبر محال است، و نیز در مسأله اى دیگر مى گوید: شیخ (طوسى) گفته است: با توجه به محال بودن سهو بر پیامبر، سخن مالک صحیح نیست.[6] 5. شهید در ذکرى مى گوید: خبر ذى الیدین در میان امامیه متروک است، زیرا دلیل عقلى بر عصمت پیامبر از سهو اقامه گردیده است.[7] ب. شیخ صدوق (م381) و استادش محمد بن حسن ولید(م343) نخستین کسانى هستند که از جواز سهو بر پیامبر طرفدارى کرده، و منکر آن را به غلوّ نسبت داده اند. ولى باید توجه داشت که وى به جواز سهو بر پیامبر به طور مطلق قایل نیست، بلکه مى گوید: پیامبر (ص) داراى برخى حالات اختصاصى، و برخى حالات مشترک با مکلفان دیگر است. در آنچه به او اختصاص دارد که همان تبلیغ احکام الهى است، سهو جایز نیست؛ ولى در امور مشترک، مانند عبادات سهو بر او جایز است. ولى سهو پیامبر (ص) با سهو انسان هاى دیگر در این موارد یکسان نیست، زیرا سهو انسان هاى دیگر از نفوذ و سیطره ى شیطان بر انسان ناشى مى گردد، ولى سهو پیامبر و دیگر معصومان از اراده و مشیت الهى، آنچه در مورد معصومان است «انساء اللّه» است نه «انساء الشیطان».[8] ج. سید مرتضى (م 436) در این باره تفصیل دیگرى داده و گفته است در تبلیغ احکام و مسایل شرعى و نیز امورى که نسیان و سهو در آنها مایه ى نفرت عمومى مى گردد سهو و نسیان بر پیامبر الهى جایز نیست ولى در موارد دیگر وقوع نسیان مانعى ندارد.[9] د. امین الاسلام طبرسى مؤلف مجمع البیان نیز قایل به تفصیل شده مى گوید: در تبلیـغ احکام الهى سهو بر پیامبران روا نیست، ولى در موارد دیگر هرگاه مخالف حکم عقل نباشد، مانعى ندارد؛ و امامیه آن را جایز مى دانند.[10] هـ. علاّمه ى مجلسى در این مورد چنین مى گوید: این مسأله بسیار مشکل است زیرا آیات و روایات بسیارى بر صدور سهو از پیامبران دلالت مى کند واز طرفى اصحاب ما جز گروه اندکى بر عدم جواز سهو بر آنان اتفاق نظر دارند و برخى از آیات و روایات و دلایل کلامى و اصول برهانى هم بر آن هماهنگ هستند. گذشته از آن در روایات سهو، خلل و اضطراب دیده مى شود و نیز آیات دال بر سهو قابل تأویل هستند و خداوند هدایت کننده به راه راست است.[11] از آنجا که وى نظر قاطعى در این مورد نداده است، مى توان گفت وى در این مسأله «توقف» کرده است ولى از ذیل کلام ایشان چنین استفاده مى شود که او از مخالفان نظریه ى «سهو» پیامبران مى باشد. بررسى و تحقیق: از میان اقوال محققان اسلامى به نظر مى رسد قول مرحوم صدوق (در صورت صحیح و حجّت بودن آنها در مورد اصول عقاید) واقع گرایانه است، چه بسا ممکن است مصالح الهى ایجاب کند که به پیامبر، نسیان و سهوى دست دهد، چه بسا براى جلوگیرى از غلو و این که پیامبران آمیزه اى از الوهیت دارند، انجام یک چنین کارها از مصلحت بیشترى بر خوردار باشد؛ بنابر این، مسأله، مسأله «انساء اللّه» است نه غلبه ى شیطان یا افکار دنیوى بر پیامبر. ولى سخن در حجت بودن این روایات است به گونه اى که در باب عقاید صلاحیت احتجاج را داشته باشند؛ و متتبع معاصر حضرت آقاى شوشترى در رساله ویژه اى مجموع روایات این مطلب را در آخر جلد یازدهم قاموس الرجال آورده است، علاقمندان به تحقیق در مورد مدارک این بحث به رساله ى مزبور رجوع نمایند.[12] 

منابع [1] - صحیح بخارى، ج2، ص 68; بحار الأنوار، ج17، ص 97ـ 129. [2] - بحار الأنوار، ج17،ص 122ـ 129. [3] - کشف المراد، ص 195. [4] - کشف المراد، ص 195. [5] - مختصر النافع، ص 45. [6] - منتهى المطلب، ص 418ـ 419. [7] - الذکرى، ص 215. [8] - من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 232. [9] - تنزیه الأنبیاء، ص 87. [10] - مجمع البیان، ج2، ص 317. [11] - بحار الأنوار، ج17، ص 118ـ119. [12] - منشور جاوید، ج10، ص 184ـ 188.


[ سه شنبه 90/10/13 ] [ 10:38 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

حکم بغض نسبت به علی(ع) در کلام پیامبر(ص)

سؤال: پیامبر(ص) حکم بغض و دشمنی نسبت علی(ع) را چگونه بیان فرموده اند؟ جواب: با مراجعه به روایات اهل سنّت پى مى بریم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) عموم مردم را از بغض و عداوت و دشمنى با حضرت على (علیه السلام) منع کرده است. اینک به ذکر برخى از روایات اشاره مى کنیم: 1 ـ ابو رافع مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) على را به عنوان امیر بر یمن فرستاد، با آن حضرت، شخصى از قبیله اسلم به نام عمرو بن شاس اسلمى حرکت کرد. عمرو از یمن بازگشت؛ در حالى که على (علیه السلام) را مذمّت نموده و شکایت مى کرد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله)کسى را به سوى او فرستاد و فرمود: ساکت شو اى عمرو! آیا از على ظلمى در حکم یا لغزشى در تقسیم مشاهده کردى؟ او گفت: هرگز. حضرت فرمود: پس براى چه، مطلبى را مى گویى که به من رسیده است؟ او گفت: جلوى بغضم را نمى توانم بگیرم. حضرت چنان غضبناک شد که نتوانست جلوى خود را بگیرد به حدّى که غضب در چهره او نمایان شد، آن گاه فرمود:« من أبغضه فقد أبغضنی و من أبغضنی فقد أبغض الله، و من أحبّه فقد أحبّنی، و من أحبّنی فقد أحبّ الله تعالى».(1) «هر کس على را دشمن بدارد به طور حتم مرا دشمن داشته و هر کس مرا دشمن بدارد به طور حتم خدا را دشمن داشته است. و هر کس على را دوست بدارد به طور حتم مرا دوست داشته است و هر کس مرا دوست بدارد به طور حتم خدا را دوست داشته است». 2 ـ رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «یا علیّ! أنت سیّد فی الدنیا، سیّد فی الآخرة، حبیبک حبیبى و حبیبی حبیب الله و عدوّک عدوّی، و عدوّی عدوّ الله، والویل لمن أبغضک بعدی»؛ (2) «اى على تو آقاى در دنیا و آقاى در آخرتى، دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من دوستدار خداست و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست و واى بر کسى که بعد از من تو را دشمن بدارد». 3 ـ و نیز فرمود: «یا علیّ! طوبى لمن أحبّک و صدق فیک و ویل لمن أبغضک وکذب فیک»؛(3) «اى على! خوشا به حال کسى که تو را دوست داشته و در مورد تو راست بگوید. و واى بر کسى که تو را دشمن داشته و در مورد تو دروغ بگوید». 4 ـ هم چنین به سند صحیح از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که بعد از حدیث غدیر و ابلاغ ولایت حضرت على (علیه السلام) فرمود: « اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه ....»؛ (4) « بار خدایا! دوست بدار هر کس که على را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس که على را دشمن دارد...». 5 ـ و نیز فرمود: «عادى الله من عادى علیّاً»؛(5) «خدا دشمن بدارد کسى را که على را دشمن بدارد». 6 ـ ابن عساکر از محمّد بن منصور نقل کرده که گفت: ما نزد احمد بن حنبل بودیم که شخصى به او گفت: اى اباعبدالله! چه مى گویى درباره حدیثى که روایت مى شود که على (علیه السلام) فرمود: من تقسیم کننده آتشم؟ او گفت: چه چیز باعث شده که این حدیث را انکار مى کنید؟ آیا براى ما روایت نشده که پیامبر (صلى الله علیه وآله) خطاب به على (علیه السلام) فرمود: « لایحبّک إلاّ مؤمن ولایبغضک إلاّ منافق»؛ « دوست ندارد تو رامگر مؤمن و دشمن ندارد تو را مگرمنافق». ما گفتیم: آرى. احمد گفت: پس مؤمن کجاست؟ گفتند: در بهشت. گفت: و منافق کجاست؟ گفتند: در آتش. احمد گفت: پس على تقسیم کننده آتش است(6).(7) 
منابع 1. مجمع الزوائد، ج 9، ص 174، ح 14737. 2. مستدرک حاکم، ج 3، ص 138، ح 4640. 3. مستدرک حاکم، ج 3، ص 145، ح 4657؛ مسند ابى یعلى، ج 2، ص 259، ح 1599. 4. سنن ابن ماجه، ج1، ص43،ح116؛ مسنداحمد، ج6، ص401، ح18506؛ مستدرک حاکم، ج3، ص118، ح4576. 5. کنز العمال، ج 11، ص 601، ح 32899. 6. تاریخ دمشق، ج 42، ص 301، ح 8832؛ طبقات الحنابله، ج 1، ص 320. 6. علی اصغر رضوانی، سلفی گری و پاسخ به شبهات، ص 147.


[ سه شنبه 90/10/13 ] [ 10:37 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]
<      1   2   3   4      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در هیــاهـوی زنـدگـی دریـافتـم چـه دویـدن هـا کـه فقـط پاهـایم را از مـن گرفـت، در حالیـکه گـویی ایسـتاده بـودم! چـه غصـه هـا کـه مـویـم را ســپیـد کـرد، در حـالی کـه قـصه ای کـودکانـه بیـش نبـود! دریـافتم کسـی هسـت کـه اگـر بخـواهـد می شـود و اگـر نـه، نـمی شــود! بـه همـین سـادگــی... کـاش فقـط او را صـدا مـی زدم
موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 424504