سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نم نم باران
 
قالب وبلاگ

قرآن

درجات قاریان قرآن

قاریان قرآن، برحسب خلوص، تدبر، تأثیر پذیری و خضوعشان ( نسبت به قرآن ) در مراتب و درجات متفاوتی قرار دارند. بزرگان علم اخلاق و عرفان، از جمله ملامحسن فیض کاشانی و ملااحمد نراقی، برای تلاوت کنندگان قرآن، سه درجه و مرتبه در نظر گرفته و متذکر شده اند که یکی از آداب تلاوت، سعی در ترقی و رسیدن به درجات بالاتر است.

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/29 ] [ 8:33 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

چشم

چشم و نگاه به نامحرم

خدای تعالی انسان را برای زندگی آفریده و همه آنچه که مورد نیازش بود، در این دنیا برایش آماده نمود. به او انواع نعمتها مانند نعمت حیات و زندگی و وجود، نعمت اعضا و جوارح را عطا فرمود تا فرد با استفاده از این نعمتها و بکارگیری صحیح از آنها، علاوه بر بهره مندی از امکانات و نعمتهای دنیوی، توشه ای برای زندگی دائم و همیشگی خویش در آخرت را آماده کند. اما مشخص است که هر نعمتی اگر بجا و صحیح و طبق موازین حق و شرع استفاده نشود می تواند باعث مشکلاتی در دنیا و عذاب الهی در آخرت گردد.

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/29 ] [ 4:58 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

قران

بصیرت در آموزه های قرآن(2)

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/29 ] [ 4:53 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

 قران

بصیرت در آموزه های قرآن(1)

 بصیرت در آموزه ها و فرهنگ قرآنی، حالتی است که به انسان توانایی درک درست حقایق و تحلیل واقعیت ها را می دهد. از این رو آیات قرآنی، به مسئله بصیرت از ابعاد مختلف پرداخته است؛ زیرا با بصیرت است که آدمی موقعیت خود را می سنجد و نسبت به آن واکنش مناسب نشان می دهد. در آموزه های قرآنی بر این معنا تأکید شده که انسانی که در دنیا به بصیرت نرسد در هنگام مرگ و کنار رفتن پرده ها، به این بصیرت طبیعی دست می یابد که در آن زمان برای بسیاری، دیر هنگام خواهد بود؛ زیرا در مسیری قرار گرفته اند که دیگر راه بازگشت و تصحیح و اصلاح رفتار نیست. 

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/29 ] [ 4:52 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

بسم

اهمیت و آثار بسم الله‌الرحمن الرحیم

 نقش و اهمیت شروع هر کار با نام پروردگار تا آنجا است که رسول خدا(ص) می‌فرماید: «قَالَ اللهُ تَبارَکَ‌و تَعالی کُلُّ‌أَمرٍ‌ذِی بَالٍ‌لا یُذکَرُ‌بسم الله فیه فَهُوَ أبتَرُ؛ خداوند متعال می‌فرماید: هر کار مهمی که در آن «بسم الله» ذکر نشود، بی‌فرجام است».

سرآغاز هر نام، نام خداست

که بی‌نام او نامه یکسر خطاست

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/29 ] [ 4:42 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

 

آیا این خیل عظیم جمعیت غیر شیعه وارد جهنم می‌شوند؟! در عصر ما از شش میلیارد انسان فقط سیصد یا چهارصد میلیون نفر شیعه هستند و در اعصار گذشته نیز همین تناسب برقرار بود.

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 90/9/28 ] [ 11:48 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

خامنه ای

بیانات حضرت علامه  حسن زاده آملی در مورد رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای :
این رهبر عظیم الشأنتان را دوست بدارید، عالمی ، رهبری، مؤمنی ، موحدی ، سیُاسی ، دینداری ، رهبری ، انسانی ربانی ، پاک ، منزه ، کسی که دنیا شکارش نکرده ، قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرمود ‌‌‌[ بدانید] قدر رهبر ، رهبری ، ولیی ، وفیی ، ولایی [بدانید ] مبادا این نعمت ولایت را از شما بگیرند خدایا به حق پیغمبر و ال پیغمبر سایه این رهبر عظیم اسلامی حضرت آیت الله معظم خامنه ای عزیز را مستدام بدار الهی آمین الهی آمین الهی آمین بعدد کلماتت آمین.

سخنرانی علامه حسن زاده آملی در کنگره بزرگداشت علمی حضرت علامه حسن زاده آملی آذر ماه سال 1376


[ جمعه 90/9/25 ] [ 12:48 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

در دعای بیستم صحیفه سجادیه امام سجاد علیه سلام می گوید :

« عَمّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ، فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ »
« تا هنگامی که عمرم در راه طاعت تو می گذرد به من عمر بده و آنگاه که عمرم چراگاه شیطان شود، جانم را بگیر»


خدایا آن لحظه ای که عمر می دهی تو را اطاعت نکنم خدایا مرا بمیران و آن عمر را از من بگیر، وقتی عمر من مرتع شیطان شود و در آن بچرد و شیر بدهد و در عالم فساد ایجاد کند خدایا مرا بمیران از تو حیات نمی خواهم، حی یعنی اینکه به سمت خدا بروی ، حی یعنی اینکه در جاذبه کمال توحید باشی ، حیات برتر در جاذبه کمال برتر قرار دارد، انسان وقتی برتر است که استعدادش را به فعلیت برساند ، استعدادش این است که در جاذبه کمال برتر قرار بگیرد و مدام در جاذبه کمال برتر باشد ، انسان باید آن را به فعلیت برساند همیشه در آن حال باشد ، این می شود حیات برتر؛ این حیات برتر آثاری هم دارد، آثارش این است که انسان معرفت پیدا می کند، به انسان حکمت داده می شود، پس انسان باید این حقیقت وجودیش را از دست ندهد و نگذارد که گرد گناه رویش بنشیند؛ یک نگاه روح انسان را آلوده می کند نجس می کند ، به نامحرم از روی شهوت نگاه کردی روحت نجس می‌شود ، به یک مومن با حقارت نگاه کردی روحت نجس می‌شود ، به یک مومن با عصبانیت و خشم نگاه کردی روحت نجس می‌شود حق نداری نگاه کنی، این چشم وگوش طیبند پس حیات طیب را از آنها نگیر ، تا به خیانت وارد شوی خبیث می‌شود، از طیب خارج و خبیث می‌گردد.
در روز قیامت به انسان گفته می شود:



« أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا ...»
« پاکی های خود را در زندگى دنیایتان [خودخواهانه] صرف کردید و از آنها برخوردار شدید ...»(سوره الاحقاف آیه 20)

تمام پاکی ها و طیباتت را از بین بردی، لذت خود را بردی دیگر طیب نیاوردی ، به تو چشمی طیب دادم چشم خبیث آورده ای، گوش طیب داده بودم گوش خبیث آوردی مرتب به غیبت گوش دادی ، به لهو لعب و موسیقی های مبتذل گوش داده ای، مگر آزادی؟! تو عبدی! خدا در روز قیامت می گوید: « وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ »(سوره صافات آیه 24) این بشر را نگه دارید من از او سوال دارم: چرا چشم و گوشت را پلید کردی؟ چرا زبانت را پلید کردی؟ چرا قلبت را پلید کردی؟ تمامی سرمایه های پاکی را که داده بودم در دنیا با لذت از بین بردی، اکنون که به محضر ربوبی رسیدی هیچ سرمایه‌ای نداری! از آن حیات طیبه بهره‌ای نداری! همین رسوبات گناه است.

بر گرفته از سایت استاد فروغی حفظه الله 


[ پنج شنبه 90/9/24 ] [ 11:28 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

گزیده ای از فرمایشات استاد فروغی حفظه الله
گاهی خدا مؤمن را می دواند تا درونش را پر کند، یعنی وجودش را پر کند و به دریا متصل اش کند.
اما دریا کجاست؟ توحید. انسان وجودش خالی است، مگر این که به خدا وصل شود. انسانی که به خدا برسد، به دریایی بی نهایت رسیده است. در آنجاست که انسان می تواند به نفس مطمئنه برسد، چراکه با ممارست و تمرین، نفس انسان، مطمئنه می شود. بنابراین انسان باید از درون خویش، خود را پیدا کند.
نمونه ای برای شما از تربیت پرورگار عالم نقل کنم:
خداوند عالم به حضرت ابراهیم فرمودند: هاجر و اسماعیل را بردار و راهی شو. به جبرئیل امین هم فرمود: پیشاپیش ایشان حرکت کن و آن ها را پیش ببر. باید هاجر را از شهری که سارا زندگی می کند، خارج کنی. هاجر را به اسبی سوار کرده و حرکت کرد. هر کجا که آبادی می دید به جبرئیل می گفت: اینجاست؟ مرا نگهدار؟
- چراکه انسان باید در کنار آبادی باشد، در مکان سرسبز زندگی کند، آب و غذا داشته باشد، راحت باشد.
جبرئیل گفت: نه. دنبالم بیا. می رفتند و هر گاه یک آبادی دیده می شد، جبرئیل را خطاب می کرد که: اسبم را این جا نگهدار و جبرئیل می فرمود: نه. هر گاه که من گفتم، متوقف می شویم. بارها این سؤال و آن جواب بین ایشان رد و بدل شد، تا آن که ساکت به دنبال جبرئیل حرکت کرد. سرانجام به بیابانی رسیدند که تا چشم می دید، بیابان بود و کویر خشک! هیچ پرنده ای در آسمان پر نمی زد. (چراکه پرنده در جایی پرواز می کند که حیاتی، باغی، درخت، یا چشمه ای باشد.) جبرئیل گفت : همین جاست. پیاده شو. پایین آمد. ابراهیم با تعجب به اطراف نگاه کرد.
- امتحان الهی این چنین است. خداوند از روی حکمت ابراهیم را آن همه دواند، می خواست که ابراهیم را دریا کند. تا زمانی که انسان از لذایذ خارج نشود، روحش قادر به دریافت لذات معنوی نیست. تا زمانی که انسان در مقام صبر نایستد، روحش ارتقاء نمی یابد. در زندگی دنیوی امتحان هر کس ، به اندازه ظرفیتش است.
هاجر و اسماعیل شیرخواره را پیاده کرد. سپس به سوار اسب اش شد و خداحافظ!
- چگونه می توان از این بیابان عبور کرد! لحظه ای تأمل کنید! شرایط را در ذهن خودتان تجسم کنید! انسان در یک بیابان لم یزرع که هر چه قدر چشم جستجو می کند، نه گیاه سبزی در روی زمین روییده و نه پرنده ای در آسمان پر می زند! از طرفی هم دریغ از یک قطره آب!
ابراهیم افسار اسب اش را گرفت و برگرشت. ناگهان هاجربه دنبالش دوید و با اضطراب پرسید: که ابراهیم کجا می روی؟! ابراهیم گفت: من می روم، شما اینجا بمانید. هاجر نگران گفت: هیچ آب و غذایی نیست، از طرفی هم آفتاب گرم و سوزان است. در این بیابان جز این که انسان بسوزد حاصلی ندارد. ابراهیم گفت: کاری از من ساخته نیست، جبرئیل چنین گفته است. همین که ابراهیم این سخن را فرمود، هاجر گفت: برو، ابراهیم نایست.
- دقت می کنید!
ابراهیم رفت و هاجر با یک نوزاد شیرخوار ماند. تشنگی بر کودک مسلط شد و هاجر برای جستجوی آب، درفاصله ی دو کوه ،صفا و مروه، شروع به دویدن کرد.
- دقت کنید زمانی به حج رفته ای که در آنجا مثل هاجر بدوی و از تمام دنیا جدا شوی.
هاجر دوان دوان به بالای کوه صفا می رسید، چون نگاه می کرد، یک دریای خشکیده را می دید.
- در واقع دریای خشکی که برای هاجر مشهود می شد، تمثیلی از درون خودش بود. وقتی به درونش نگاه می کرد، هم چون دریایی خشک و بی آب بود، وقتی به بیرون نیز می نگریست، آن جارا هم مانند دریایی خشکیده می‌ دید. اگر انسان از درون به آب حیات برسد، پیرامونش را هم زنده می کند، بیرون را هم احیاء می کند. هاجر به این موهبت نائل شد، آن حقیقت را احیاء کرد و در نهایت چشمه ی زمزم از زیر پای فرزندش، اسماعیل، سرازیر شد.

برگرفته از سایت استاد فروغی حفظه الله


[ پنج شنبه 90/9/24 ] [ 11:25 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم

گر شبی در منزل جانانه مهمانت کنند
گول نعمت را مخور، مشغول صاحب خانه باش


سؤال: منزل جانان کجاست؟
جواب: تمام عالم محضر و منزل خداست. هیچ کجا را در این عالم نمی توان خالی از حضور خداوند یافت.


سؤال: پس نعمت های عالم به چه درد می خورند؟ آیا بهرهمندی و لذت بردن از آن ها، به معنی گمراهی و فریب خوردن است؟
جواب: به نکته ی بسیار مهمی اشاره شد.


دقت: حضرت دوست فرموده که عالم را برای انسان و انسان را برای خودم آفریدیم.


پروردگار، تمامی عالم را بر پایه ی محبت تقریر فرموده و هیچ مخلوقی را در عالم بیهوده خلق نکرده است. تقدیر خداوند بر این بوده که انسان را در میان این همه زیبایی، نظم، انسجام و تنوع بیافریند؛ بدون بهره مندی از آفریده ها و لذات مشروع دنیوی، انسان قادر به ادامه ی حیات نیست. برای مثال: بدون خوردن، خوابیدن، نوشیدن و... چگونه می توان مرکب تن را حرکت داد؟


اما نکته ی مهم این است که نباید دلبسته ی مادیات شد. نباید زیبایی ها و تنوع محسوسات، انسان را از هدف اصلی خلقت و حرکت به سوی کمال باز دارد.


پای نعل دنیا را، به گل باید زد نه به دل.


سؤال: چرا لذات دنیا، حتی در حد خرید یک اسباب خانه یا پوشیدن لباس نو یا رسیدگی به امور خانواده، باعث افول حال خوش دعا، نماز و بندگی در انسان می شود؟ آیا ظهور چنین احوالی، در نتیجه ی مشغولیت نیست؟
جواب: اول این که احوالات معنوی ثابت نیست. بلکه حالات روحی و معنوی انسان مدام تغییر می پذیرند. گاهی همین احوالات خوش حجاب شده و انسان را گرفتار غرور و انانیت می کنند. به همین دلیل در حالات خوش هم باید استغفار کرد و اگر چنین حال خوشی از انسان گرفته شود، لطف الهی به شمار می آید.


دوم: مهمترین مرحله ی سلوک کسب روزی حلال است و در احادیث به «جهاد در راه خدا» ، تعبیر شده است.
بدان، اگر کار و تلاش برای فردی حجاب واقع شود:
1. می تواند در اثر وسوسه ی نفس اماره باشد، تا شخص از کار و تلاش دست کشیده و گوشه نشینی کند. (رفتار صوفیانه که مطرود است.)
2. می تواند در اثر نیت عمل باشد. نیت هر عملی که برای کسب رضای خدا باشد، یاد او و توجه به حق در طول کار و کسب روزی فراموش نشود، مشغولیت دنیوی حاصل نمی شود.(همه جا و در هر کاری نیت قُربتاً اِلی الله، مؤکد است.)


سؤال: آیا تحصیل و ازدواج ، مانعی برای سیر الی الله نیست؟
جواب: یکی از صفات خداوند، «عالم» است. انسان بدون کسب علم و آگاهی، چگونه می تواند معرفت حاصل کند.


دمی تعمق و تفکر در چیستی و چرایی عالم، برتر از سال ها عبادت نا آگاهانه است.


اما در مورد ازدواج: تنها راه مشروع نیاز و غریزه جنسی انسان، ازدواج است. امر مقدسی که سنت پیامبر معرفی شده است. ازدواج انسان را از خودخواهی می رهاند. تازه بعد از ازدواج، انسان نیمی از دین خود را کامل می کند و مسیر برای رسیدن به کمال حقیقی بسی هموارتر می شود. رهبانیت، از آن ادیان و باورهای منحرفی است که وصال به معبود را در زندگی مجردی ممکن ساخته است. متأسفانه پیروان چنین اعتقادات و رفتارهایی، اغلب به انحرافات اخلاقی گرفتار می شوند.


تذکر: اگر امروزه اغلب ازدواج ها، امری بازدارنده از کمال و رشد روحی به شمار می آیند، در نتیجه ی غفلت حاصل از نیت، تفکر و تعمق صحیح ازدواج است.


سؤال: چرا با وجود مراقبه ی دقیق، حال خوش سر نماز و عبادات مستحبی حاصل نمی شود؟
جواب: 1. خدا را فقط سر سجاده نباید جست. 2. در طول روز باید به حضور معبود توجه کرد تا سر نماز هم اتصال با عرش حاصل شود. 3. اگر هم حال حضور و توجه حاصل نشد، باید تسلیم خواسته معشوق شد، چراکه او حال قبض را پسندیده.


یکی درد و یکی دروان پسندد *** یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران *** پسندم آن چه را جانان پسندد


سؤال: مشکل دیگر این که، چرا وقتی بسط دل جای خود را به قبض ارزانی می دارد، ناخودآگاه انسان به حالت عصبی یا گوشه نشینی و افسردگی گرفتار می شود و حوصله ی کسی را ندارد؟
جواب: چون او رضای خدا را نمی جوید، بلکه درپی خشنودی خودش است.


سؤال: آیا بهتر نیست کار و اداره را رها کرد و در گوشه ای خلوت به خدا و بندگی او مشغول شد؟ این طور بندگی و وصال سریع تر حاصل می شود؟
جواب:وقتی فقر وارد زندگی شود، ایمان را از در دیگر بیرون می راند. بدون کار و درآمد ماهانه یا روزانه، گذران زندگی ممکن نیست. در ضمن، با گذر ایام و تکراری شدن مراقبه ها و برنامه ها و حالات سلوکی، انسان دل زده شده و ناخودآگاه شرایط زندگی عادی را می طلبد. در نتیجه خسته شده و از نیمه راه برمی گردد.


میانه روی در تمام مراحل زندگی، مورد تأکید دستورات اسلام است. در میان خلق زیستن و به یاد یار بودن، هنر است و چه نیکوست اگر سالک همدل و همراهی با خود داشته باشد و طی این راه، به تنهایی نکند، و چه نیکوتر است که آن همراه، همسرش باشد. در این سیر، وصل به معشوق هموارتر خواهد بود.

بر گرفته از سایت استاد فروغی حفظه الله


[ پنج شنبه 90/9/24 ] [ 11:20 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]
   1   2   3      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در هیــاهـوی زنـدگـی دریـافتـم چـه دویـدن هـا کـه فقـط پاهـایم را از مـن گرفـت، در حالیـکه گـویی ایسـتاده بـودم! چـه غصـه هـا کـه مـویـم را ســپیـد کـرد، در حـالی کـه قـصه ای کـودکانـه بیـش نبـود! دریـافتم کسـی هسـت کـه اگـر بخـواهـد می شـود و اگـر نـه، نـمی شــود! بـه همـین سـادگــی... کـاش فقـط او را صـدا مـی زدم
موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 42
کل بازدیدها: 424561