نم نم باران
 
قالب وبلاگ

سر مستی

مقدمه:

یکی از عوامل غفلت، حالت سکر و سرمستی است. معمولاً مردم سکر را ناشی از نوشیدن مشروبات الکلی می دانند؛ در حالی که این، یکی از مصادیق مستی است و ممکن است این حالت از چیزهای دیگری نیز ناشی شود. از امیرمؤمنان علیه السلام وارد شده است:

«ذاکَ حَیثُ تَسکَرُونَ مِن غَیرِ شَرابٍ، بل مِن النِّعمَةِ و النَّعیم؛1 آن، زمانی خواهد بود که نه از شراب، بلکه از نعمت و خوشی مست می شوید».

گاهی این حالت سکر و سرمستی، چنان شدید است که انسان دیگر به عاقبت کار خویش نمی اندیشد. خداوند متعال در توصیف وضعیت قوم لوط به هنگام نزول عذاب چنین می فرماید:

«لَعَمْرُکَ إنَّهُم لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ؛2 به جان تو سوگند، آنان در مستی خود سرگردان بودند».


علل و عوامل سرمستی

حالت سرمستی، علل و عواملی دارد که معمولاً از نعمت های مادی سرچشمه می گیرند. این عوامل به طور خلاصه عبارتند از:

1. مال و ثروت

مال و ثروت از نعمت های الهی است که می تواند وسیله رشد و تقرب انسان به خدا شود؛ اما در صورتی که انسان نگرش صحیحی نسبت به آن نداشته باشد و راه صحیح استفاده از آن را نداند، همین نعمت الهی، او را به مسیر خلاف خواسته خداوند کشانده و موجب غفلت از خدا و قیامت می شود.

2. قدرت

قدرت چه از نوع بدنی و جسمی باشد یا از نوع اقتصادی یا سیاسی و اجتماعی، همه از نعمت های الهی است؛ اما گاهی این نعمت، حجاب آدمی برای رسیدن به خدا می شود.

3. علم

علم و دانش، حالت نورانیت داشته و در تاریکی ها رهنمون انسان می شود؛ اما طبق گفتة علمای اخلاق، از جمله حضرت امام(ره) گاهی همین علم و دانش، حجاب اکبر شده و مانع رسیدن به خدا می شود.

4. جوانی

جوانی که بهترین دوران زندگی و از بهترین نعمت های الهی است. عبادت در جوانی، سلوک در جوانی و تحصیل معارف الهی در جوانی، امتیازات مضاعفی را برای آدمی به همراه دارد. در عین حال اگر با تربیت الهی همراه نباشد همین فرصت به تهدید تبدیل می شود و آدمی را سرمست و غافل از خدا و قیامت می کند.

5. مدح و ستایش

گاهی انسان به سبب تعریف دیگران، غافل می شود؛ چرا که ممکن است در اثر تعریف دیگران، باور کند که آدم خوبی است و زمینه سقوط یا توقف او فراهم شود. در روایات اهل بیت: نیز از ستایش در حضور خود شخص نهی شده است. دربارة پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) چنین نقل شده است:

«وَ نَهَی عَنِ الْمَدْحِ وَ قَالَ احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَاب؛3 آن حضرت از ستایش کردن افراد نهی کرده و فرمود: به صورت ستایش کنندگان، خاک بپاشید».

و حضرت علی(علیه السلام) فرمود: «اذا مدحْتَ فَاخْتَصِر؛ به هنگام ستایش (این و آن) دامنة سخن را کوتاه کن».4

6. ریاست

مقام و ریاست از نعمت های بزرگ خداوند است به شرط آنکه زمینه خدمت به خلق را فراهم سازد، اما همین نعمت، گاهی موجب غفلت از عطا کننده آن شده و زمینه سقوط آدمی را فراهم می کند.

7. خواب

در برخی روایات، خواب نیز از عواملی معرفی شده است که برای انسان سرمستی می آورد. ممکن است مراد از سکر، خواب بیش از حد باشد، یا مقصود از «سکر» در این روآیت، حالت کسالت بعد از خواب است؛ چنان که در بعضی اخبار آمده:

«حلبی گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره فرمایش خداوند متعال سؤال کردم که فرموده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا آن هنگام که بدانید چه می گویید». آن بزرگوار فرمود: «یعنی در حالی که مست هستید، به نماز نزدیک نشوید؛ یعنی در حال مستی خواب، در حالی که نمی فهمید در رکوع و سجود و تکبیر، چه می گویید». نه چنان که بعضی توصیف می کنند و می پندارند مؤمنان به سبب نوشیدن شراب، مست می شوند؛ زیرا مؤمن نه شراب می نوشد و نه مست می شود5».

اینک چند روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام که بر سُکر آوری و مستی آفرینی این عوامل دلالت دارند، ذکر می کنیم:

السُّکرُ أربَعُ سَکرات: سُکرُ الشَّراب، و سُکرُ المالِ، و سُکرُ النَّومِ، و سُکرُ المُلکِ؛6 مستی، چهار گونه است: مستی شراب، مستی ثروت، مستی خواب و مستی حکومت.

یَنبَغِی للعاقِلِ أن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ، و سُکرِ القُدرَةِ، و سُکرِ العِلمِ، و سُکرِ المَدحِ، و سُکرِ الشَّبابِ، فإنَّ لِکُلِّ ذلکَ رِیاحا خَبیثةً تَسلُبُ العَقلَ و تَستَخِفُّ الوَقارَ؛7 سزاوار است خردمند، از مستی ثروت و مستی قدرت و مستی دانش و مستی ستایش و مستی جوانی پرهیز کند؛ زیرا هر یک از این مستی ها، بادهای پلیدی دارد که عقل را می رباید و وقار را از بین می برد.

اِستَعِیذُوا بِاللّه مِن سَکرَةِ الغِنی، فإنَّ لَهُ سَکرةً بَعیدَةَ الإفاقَةِ؛8 از مستیِ ثروت به خدا پناه برید، که مستی آن، دیر از سر بیرون می رود.

8. جمال و زیبایی

یکی دیگر از الطاف الهی به بندگان خود جمال و زیبایی است؛ ولی اگر انسان ظرفیت و سعة وجودی خود را در سایة تعلیمات انبیا افزایش ندهد و کم ظرفیت باشد، جمال و زیبایی به عنوان لغزشگاه برای او مطرح می شود.

عوامل مذکور، همه از نعمت های الهی بودند؛ اما سکر و سرمستی، گاهی از عوامل دیگری نیز ناشی می شود؛ مانند:

1. گناه

گناه کردن، علاوه بر اینکه عقاب الهی را به دنبال دارد، آدمی را در دامی دیگر گرفتار می کند که غفلت و سرمستی است و عواقب وخیم دیگری به دنبال دارد. حضرت رسول صلی الله علیه وآله می فرماید:

«یا بنَ مسعودٍ، اِحذَر سُکرَ الخَطیئةِ؛ فإنَّ لِلخَطیئةِ سُکرا کَسُکرِ الشَّرابِ، بل هِی أشَدُّ سُکرا مِنهُ؛9 ای پسر مسعود! از مستی گناه حذر کن؛ زیرا گناه نیز همچون شراب، مستی می آورد و بلکه مستی آن شدیدتر است».

2. گمراهی

امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید:

مَن کَثُرَ نِزاعُهُ بالجَهلِ دامَ عَماهُ عَنِ الحَقِّ، و مَن زاغَ ساءَت عِندَهُ الحَسَنَةُ، و حَسُنَت عِندَهُ السَّیِّئَةُ، و سَکِرَ سُکرَ الضَّلالَةِ؛10 هر کس از روی نادانی، بسیار ستیزد، ندیدن حق در او دوام یابد و هر کس [از حق] منحرف شود، خوبی در نظرش بد و بدی در نظرش نیکی جلوه کند و از گمراهی، سرمست شود.

راه های رهایی از سرمستی

راه رهایی از سرمستی، توجه انسان به این واقعیت است که هیچ یک از عوامل سرمستی پایدار نبوده بلکه ممکن است با کوچک ترین حادثه ای از انسان گرفته شود. چه بسیار افراد ثروتمندی که به یک باره ثروت خویش را از دست دادند و چه عالمانی که به سبب یک بیماری یا عواملی دیگر آموخته های خود را از یاد بردند. حتی گاهی انسان بدون ابتلا به بیماری، دانسته های خویش را از یاد می برد. ایا شایسته است که انسان عاقل به خاطر چند اصطلاح علمی بد مستی نماید؟ قدرت و ریاست نیز همین گونه هستند. چه بسیار قدرتمندانی که یک شبه به خاک مذلت نشستند به طوری که حتی برای گذران چند روز باقیماندة عمر خود نیازمند دیگران شدند. جوانی نیز همین گونه است؛ اگر در اثر حادثه ای، از آدمی گرفته نشود پس از مدتی به طور طبیعی به سر می رسد. همین طور است جمال و زیبایی که با یک بیماری از بین خواهد رفت و اگر هم از این طریق از بین نرود، در اثر پیری قطعاً پایان می یابد.

اما راه رهایی از سرمستی ناشی از مدح و ستایش، این است که انسان بداند تعریف دیگران، چیزی به او نمی افزاید، همان طور که بدگویی دیگران چیزی از او نمی کاهد. هر انسانی خویش را بهتر از دیگران می شناسد و از خصوصیات خود اطلاع دارد؛ پس چرا باید از مدح دیگران، به خود بالیده و سرمست شود؟!

راه رهایی از سرمستی گناه هم در این است که به محض ارتکاب گناه، توبه کند، تا سرمستی آن دامانش را نیالاید و به گمراهی درنیفتد.

پی نوشت:

1. نهج البلاغه، خطبه187.

2. سوره حجر:72.

3. من لا یحضره الفقیه، ج3، ص194.

4. غررالحکم، ح 10730.

5. بحارالانوار، ج81، ص 231. «عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ قَالَ: لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَ أَنْتُمْ سُکَارَی یَعْنِی سُکْرَ النَّوْمِ یَقُولُ وَ بِکُمْ نُعَاسٌ یَمْنَعُکُمْ أَنْ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ فِی رُکُوعِکُمْ وَ سُجُودِکُمْ وَ تَکْبِیرِکُمْ وَ لَیْسَ کَمَا یَصِفُ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ یَزْعُمُونَ أَنَّ الْمُؤْمِنِینَ یَسْکَرُونَ مِنَ الشَّرَابِ وَ الْمُؤْمِنُ لَا یَشْرَبُ مُسْکِراً وَ لَا یَسْکَرُ»

6. همان، ج10، ص114.

7. غرر الحکم، ح 10948.

8. همان، ح 2555.

9. بحار الانوار، ج74، ص105.

 

10. نهج البلاغه، حکمت 31.

به نقل ازhttp://www.menbarnet.net


[ جمعه 92/9/22 ] [ 12:34 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در هیــاهـوی زنـدگـی دریـافتـم چـه دویـدن هـا کـه فقـط پاهـایم را از مـن گرفـت، در حالیـکه گـویی ایسـتاده بـودم! چـه غصـه هـا کـه مـویـم را ســپیـد کـرد، در حـالی کـه قـصه ای کـودکانـه بیـش نبـود! دریـافتم کسـی هسـت کـه اگـر بخـواهـد می شـود و اگـر نـه، نـمی شــود! بـه همـین سـادگــی... کـاش فقـط او را صـدا مـی زدم
موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 67
بازدید دیروز: 35
کل بازدیدها: 428037