نم نم باران |
[ دوشنبه 90/9/21 ] [ 8:20 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ]
[ نظر ]
شخصی در تاریکی شب، در حال دعا با سوز و گداز الله الله می گفت
چه شده الله الله نمی گویی مگر از راز و نیاز پشیمان شده ای؟
[ دوشنبه 90/9/21 ] [ 8:9 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/9/21 ] [ 7:53 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/9/21 ] [ 7:51 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ]
[ نظر ]
نیایش صبح عاشورای امام حسین(ع) سپیده دم عاشورا امام حسین (ع) با اصحابش نماز صبح را خواند و دست مبارکش را بسوى آسمان برداشت و فرمودند:
اللهم انت ثقتى فى کل کرب و رجائى فى کل شدْ، و انت لى فى کل امر نزل بى ثقْ وعدْ، کم من هم یضعف فیه الفواد و تقلّ فیه الحیلْ و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه العدو نزلته بک و شکوته الیک رغبتْ منى الیک عمن سواک ففرجته و کشفته فانت ولى کل نعمْ و صاحب کل حسنْ و منتهى کل رغبْ. خداوندا! تو پناه منى در مشکلها، و امید منى در سختیها، و ملجأ و یاورم هستى در آنچه که بر من نازل شود ؛ پرودگارا! از چه دل زخمهاى رنج آورى که قلب را شکسته و چاره را گسسته و دوست را به ناروائى و نیش دشمن را به همراه داشته، به تو شکایت مىکنم که امید به تو بى نیازى از دل دادن با دیگرى است، پس بگشاى دربهاى بسته را و بنماى روزنههاى امید را که تو راست تمام نعمتها و از آن توست همه خوبیها و تویى تنها مقصود آرزوها. سپس امام علیهالسلام بپا خاست و خطبه خواند و حمد و ثناى الهى نمود و به اصحابش فرمود: خداى عزوجل به شهادت من و شما فرمان داده است، بر شما باد که صبر و شکیبایى را پیشه خود سازید(1). منبع: 1-ابصار العین ص 111
[ یکشنبه 90/9/20 ] [ 10:6 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ]
[ نظر ]
کتاب شعر پدر آیتالله بهجت [ یکشنبه 90/9/20 ] [ 10:5 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ]
[ نظر ]
انحراف بد فهمی و نفهمی...بدفهمی یا ناقص فهمیدن، تاریخی بسیار طولانی دارد. درست بعد از واقعهی عاشورا این انحراف شروع میشود یعنی شما میبینید وقتی که اهل بیت را به اسارت میبرند به دربار ابن زیاد در کوفه اینگونه نقل شده که یک سر طناب را به گردن امام سجّاد علیهالسّلام بسته بودند، یک سر دیگر را هم به بازوی حضرت زینب بسته بودند و بقیهی اهل بیت را هم میانهی این طناب به بند کشیده بودند. اهل بیت را اینگونه وارد دربار ابن زیاد کردند. ابن زیاد که وارد شد حضرت زینب به او بیاعتنایی کرد. برخلاف همهی درباریان که به احترام ورود ابن زیاد فرماندار از جایشان بلند شدند ولی حضرت بیاعتنایی میکرد. ابن زیاد هم حضرت زینب را خوب میشناخت. ولی میخواست جواب بیاعتنایی را با بیاعتنایی بدهد. برگشت به اطرافیانش گفت: من هذه المتکبّرة: این زن متکبّر کیست؟ یکی از اهل بیت جواب داد: گفت: هذه زینب بنت امیرالمؤمنین. این زینب دختر امیرالمؤمنین است. ابن زیاد از همینجا تفسیر جبرگرایانهی عاشورا شروع میشود. اوّل ابن زیاد میگوید: الحمد الله الذی قتلکم و فضحکم و الکذب احدوثتکم: حمد آن خدایی که شماها را کشت و شماها را مفتضح کرد و این دروغی که ساخته بودید را برملا کرد. ببینید همهی جنایتهای خودش در صحنهی عاشورا را به خدا نسبت میدهد. بعد گفت: کیف رأیت صنع الله باخیک الحسین: این کاری که خدا با برادرت حسین کرد را چطور دیدی؟ حضرت زینب سلاماللهعلیها فرمود: ما رأیت الا جمیلاً: ندیدم جز زیبایی. امام سجّاد هم سر دیگر طناب بود. ابن زیاد گفت: این کیست؟ گفتند این علی بن الحسین است. ابن زیاد گفت: ا لیس قد قتل الله علی بن الحسین: مگر خدا علی بن الحسین را در صحنهی کربلا نکشت؟ ببینید، تمام جملهها جبرگرایانه بود. یعنی تفسیر جبرگرایانه. گفتند نه، آن علی بن الحسین، علی اکبر بود. این برادر اوست. یعنی تفسیر انحرافی واقعهی عاشورا درست بعد از حادثهی عاشورا شروع میشود. یکی از کارهای بزرگی که حکومت بنیامیه کرد، همین ترویج فکر جبرگرایی بود، تا در نتیجه جای هیچ اعتراضی بر هیچ فاسق و فاجر و ظالم و دیکتاتوری باقی نماند. چون هر کسی مجبور است آنطور که خدا مقدّر کرده عمل کند. لذا اگر فرمانروای حکومت اموی ظلم، جنایت، فسق و فجور، فساد و فحشا میکند، تقصیر خودش نیست. خدا اینگونه مقدّر کرده است. جایی هم برای اعتراض به او نیست. امویها این تفکّر جبرگرایانه را ترویج میکردند و در تفسیر واقعهی عاشورا هم با زبان جبرگرایی حرف میزنند... [ یکشنبه 90/9/20 ] [ 10:2 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ]
[ نظر ]
راس الحسینحرم و بقعه ای که مدفن سر مطهر سید الشهداست، یا مکانی که سر آن حضرت به آنجا هم برده شده است.به این نام، دو محل یکی در شام و دیگری در مصر وجود دارد.در شام در عسقلان مسجدی بزرگ و ضریحی عظیم است که مردم آنجا را زیارت کرد تبرک می جستند. به نوشته سید محسن امین: محلی در کنار مسجد جامع اموی در دمشق، که گویا محل نگهداری سر مطهر سید الشهدا در ایام یزید بوده و در خزانه آن ملعون نگهداری می شده است. همچنین وی می نویسد: (در سفرنامه خویش) در مصر، زیارتگاه با شکوه و مقدسی است که مردم مصر، معتقدند سر ابا عبدالله الحسین در آنجا مدفون است و خلفای مصر، آن را از شهر عسقلان (در فلسطین) آورده و طی مراسمی در مصر دفن کرده اند.در همین زمینه در «اعیان الشیعه » می نویسد: بنا به قول برخی، یکی از خلفای فاطمی در مصر، مامورانی به عسقلان (بین مصر و شام) فرستاد و سری را برایش آوردند و گفت که سر حسین «ع » است.آن را به مصر آوردند و در محلی که الآن به نام مشهد یا مسجد راس الحسین معروف است دفن کردند.مردم مصر به این محل علاقه نشان می دهند و زن و مرد دسته دسته به زیارت آن می روند و مراسم دعا و تضرع در آنجا می گیرند.البته در این که آن سر، سر امام حسین «ع » بوده، تردید وجود دارد. این مسجد، اکنون نیز در قاهره وجود دارد، محل تجمع و مرکز محافل دینی و قرآنی، بویژه در شبهای ماه رمضان است و در میلاد امام حسین «ع » هزاران نفر آنجا گرد می آیند و حتی دست توسل به سوی خدای حسین «ع » دراز کرده و به برکت آن مکان، بیماران و گرفتاران شفا و نجات می یابند.
[ یکشنبه 90/9/20 ] [ 10:1 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |